ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات
Mohade3 - وای خیلی قشنگ بود میشه چنتا سریال تاریخی دیگه هم بگی؟؟
پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2
پرستو - مستوره ی عزیز ممنونم از نقد خوبتون و انصاف و عدالت و جامع بودن نظراتتون . موفق باشید .
پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2
dayan - سلام مریم جان خوبی بانو؟ خیلی وقته ازت بیخبرم عزیزم حالت خوبه اوضاع روبراهه اینجا رو هم آدرسشو گم کرده بودم تا اینکه امروز موفق شدم وارد وبلاگ بشم
حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17
بهراد - سلام به دوستان
به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4
narges_m - دل منم برای خودتو نقدات تنگ شده عزیزم
من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25
Moonshadow - ممنون ادمین خسته نباشی خیلی خوب بود واسه من تا قسمت ۹ کشش داشت بقیشو بخاطر سوجون و سوهو دیدم نه داستان
پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10
narges_m - سلام مریم گلی عزیزم خوبی؟؟
سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8
Seyedd - نقد خیلی خوبی بود..
تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25
زری - سلام،ببخشید اینجا ميگم ولی کسی wonderful mama رو دیده؟؟از اولین سریال های بوگومه
پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27
فرشته - سلام عزیزم ...میتونی اضافه کنی فکرخوبیه اما کدوم قسمتش میخای اضافه کنی مریم جون ؟
پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
سلام به دوستای قشنگ خودم.قبل از هر چیز بزارین کمی با فضای سریال اشناتون کنم. داستان سریال راجب سه تاایالته.ایالت وی،ایالت ینبی که منطقه مرزی ایالت وی هست و تحت سلطه ی خاندان سلطنتی وی قرار داره و ایالت لیانگکه یه ایالت کاملا مستقله. خلاصه سریال:این سریال در واقع داستان چند تا موسسه قدرتمند جاسوسی رو روایت میکنه که شامل موسسه چشمان خداکه متعلق به ایالت وی هست،موسسه جیانگ خو که متعلق به ینبی هست،موسسه جاسوسی ایالت لیانگ واردوگاه پس ازمرگ که یه سازمان برای اموزش قاتلین حرفه ایه.که هر کدوم از این موسسات در راستای سود ومنفعت کشور خودشونتلاش میکنن.اما بین این موسسات جاسوسی قوی تر از همه موسسه جیانگ خو هست که از لابه لای دیالوگای سریال میشهفهمید که با قدرت ومهارتی که جاسوسان این موسسه دارن میتونن تمام ایالت وی رو تسخیر کنن وبه جنگ بین کشور هاخاتمه بدن. رهبر این موسسه زنی به اسم لوخی هست که مهارت بسیار بالا وفوق العاده ای در کنگ فو داره وصاحب حکم ابروباده.حکم ابر وباد چیزیه که میشه باهاش به جاسوسان جیانگ خو دستور داد واونارو رهبری کرد.هدف لوخی اینه کهبرده هارو ازاد کنه وبه جنگ ها وخونریزی ها خاتمه بده به همین خاطر هم اشراف زاده ها اصلا دل خوشی ازش ندارن وبا طوطئه و دسیسه اقدام به قتلش میکنن.لوخی دختری به اسم چوچیائو داره که قبل از مرگش حکم ابر وباد رو به اون میدهو تمام مهارتش رو به دخترش یاد میده.بنابراین چو چیائو وارث حکم ابر وباده. حکمی که تمام موسسات جاسوسی دیگه بهشدت به دنبالش هستن.بزرگترین دشمن لوخی وموسسه جیانگ خو موسسه چشمان خداست.این دو موسسه سال ها ونسلهاست که باهم دشمنی سختی دارن وداستان از اونجا شوع میشه که دختر لوخی یعنی چو چیائو توی یکی از مبارزاتشتوی رود خونه می افته و حافظشو از دست میده و بعد از اون به عنوان برده به خاندان یوون که اداره کننده و صاحبموسسه چشمان خدا هستن فروخته میشه و بعد ها به عنوان یکی از جاسوسان موسسه چشمان خدا فعالیت میکنه و..مهمترین شخصیت های این سریال عبارتند از: چو چیائو:چو چیائو دخترلوخی و صاحب جدید حکم ابر وباد ووارث موسسه جیانگ خوئه.دختری باهوش وزیرک که از کودکی اموزش دیده اماهیچ وقت با مادرش زندگی نکرده وکنار اون بزرگ نشده بلکه از نو جوونی مادرش برای محافظت از چو چیائو اونو پیشخانواده روستایی به اسم جینگ فرستاده واون به عنوان دختر نامشروع این خانواده بزرگ شده وهیچ کس هویت واقعی اونرو نمیدونه یوون یو:پسر قانونی خاندان یوون و وارث موسسه چشمان خدا.ادمی بسیار باهوش وزیرک وعاقل اما در ظاهر سردوخشک که دشمنای زیادی داره وتمام زندگیش مجبور بوده با احتیاط زندگی کنه و همیشه حواسش به همه چیز وهمه کسهست و سعی میکنه از اطرافیانش توی اوضاع بد مملکت محافظت کنه. یوان شون:پسر حاکم ینبی که سالهاست به عنوان مهمان یا بهتره بگم گروگان در پایتخت ایالت وی یعنی چانگ ان زندگیمیکنه یه پسر خوش قلب ومهربون که رابطه ی خیلی صمیمی ونزدیکی با دختر امپراطور وی یعنی شاهزاده چونار داره ومثل یه خواهر کوچیکتر چونار رو دوست داره اما چونار به اون به چشم برادرش نگاه نمیکنه وسالهاست کهعاشقشه.صمیمی ترین وبهترین دوست یوان شون توی چانگ ان یوون یوئه.یوان شون از همون برخورد اول عاشق چوچیائو میشه.اما متاسفانه یوان شون به خاطر بدبینی وحماقت امپراطور وی تمام اعضای خانوادش به ناحق قتل عام میشنوخودشم بارها تا مرز مردن پیش میره.این شخصیت اوایل داستان واااقعا ترحم برانگیز وبی گناه بود یوون خوای:برادر ناتنی یوون یو وپسر نا مشروع خاندان یوون.ادمی حیله گر وپر از عقده وحسادت که مدام سعی دارهچشمان خدا رو تصاحب کنه و باعث بدبینی امپراطور وی به حاکم ینبی هم میشه. شیائو یو:پرنسس ورهبر جاسوسان ایالت لیانگ.دختری باهوش و بی رحم که برای رسیدن به هدفش که نابودی ایالت ویهست دست به هر کاری میزنه وحتی باعث وبانی از بین رفتن خانواده یوان شون میشه. خیلی خب بریم سراغ نقد یا بهتره بگم دی کد این سریال چون این چیزی که من نوشتم پر از اسپویله پس لطفا کسایی کهمیخوان سریالو ببینن ولوث شدن داستان براشون مهمه این متن رونخونن. من این سریالو خیلی وقت پیش دانلود کرده بودمو خیلی وقت پیش شروعش کردم حتی قبل از سریال پرنسس وی یونگ.بار اول که شروعش کردم تا قسمت 6 سریالو دیدمو ولش کردم.بعد از مدتی دوباره رفتم سراغش واین بار تا قسمت13 دیدم و با اینکه دوسش داشتم بازم ولش کردم و گفتمبزارش واسه بعدا اما همه ی این ول کردنام دلیل داشتن که بهتون میگم.خلاصه بعد از ضد حالی که عشق بی رحم بهم زدونتونست راضیم کنه بعد ازاین که عشق بی رحمو دراپ کردم بلافاصله رفتم سراغ پوشه این سریال و از زیر خاککشیدمش بیرون وشروعش کردم. من از اول میدونستم که این سریال دو فصل داره و فصل دومش هنوز ساخته نشده واسه همین مدام در برابرش مقاومتمیکردم تا فصل دومشم بیاد وبا هم ببینمشون اما این بار اخر دیگه نتونستم مقاومت کنم وشروع کردم به دیدنش.اول از همهباید بهتون بگم که این سریال تقریبا تا قسمت18 روند کند وگاها کسل کننده ای ممکنه داشته باشه اما از قسمت19 به بعدسریال حسسسابی جون میگیره وبعد دو سه قسمت به اوج خودش میرسه وتا اخر هم همینطور خیلی خیلی خوب ادامه میدهپس از همون اول کار ازش ناامید نشین وکمی صبور باشین.گماشتگان شاهزاده در واقع از روی یه رمان با همین اسمساخته شده و یه سریال دو فصلیه که فصل اول وتمام جریاناتش در واقع پیش پرداختی برای فصل دومه پس هرکی میخواداین سریالو ببینه به نظرم بهتره اول این قضیه رو بدونه این سریال در مورد دختری به اسم چو چیائوئه که بعد از یه مبارزه توی رودخونه می افته وحافظشو از دست میده وتوسطبرده فروشا نجات پیدا میکنه و اونو به عنوان برده به خاندان یوون که بزرگترین دشمن مادرش هستن میفروشن.این دختربه خاطر استعدادی که توی دفاع از خودش داره توجه اربابش رو جلب میکنه واربابش یعنی یوون یو که وارث خاندانیوون وچشمان خداست تصمیم میگیره اونو اموزش بده و ازش یه جنگجو و جاسوس حرفه ای بسازه. وقتی چو چیائو وارد خاندان یوون میشه اونجا خواهرا وبرادر ناتنیشو میبینه که اونا هم خدمتکار همون خانوادن وتصمیممیگیره که از خواهرا وبرادرش محافظت کنه و... قسمت اول این سریال خیلی هیجانی وخوب شروع میشه و یه جورایی یه شروع فو ق العاده طوفانی داره به خصوص بااون قضیه ی میدون شکار که شمارو پای مانیتور میخکوب میکنه وحتی اگه نخواین هم وادارتون میکنه که سریالو ادامهبدین اما بعد از دو سه قسمت روند داستان کمی کند میشه که در واقع برای اینه که شما بتونید با تک تک شخصیت ها ومدلزندگیشون به خوبی اشنا بشین پس به هیچ عنوان سرسری وبی توجه از کنار این قسمتا عبور نکنید.خلاصه داستان میگذرهتا به قسمت 19 میرسه و از این جا به بعد سریال حسابی اوج میگیره . اونقدر شما رو هیجان زده میکنه که تا لحظه اخرنمیشه ازش دست برداشت.
داستان وموضوع این سریال خییلی خاص وناب بود وکشش خیلی خوبی داشت به خصوص صحنه های اکشن خیلی خوبیتوی سریال بود که به بهترین وزیباترین حالت ممکن کار شده بودن و همین باعث میشد من سر صحنه های اکشن سریالحسابی هیجان زده بشم وذوق کنم.نقش دختر سریالو ژائو لی یینگ همون دختره توی سریال رئیس ومن بازی کرده بودوالحق که تونسته بود نقشش رو به بهترین حالت ممکن از اب در بیاره انقدر خوب از پس نقشش بر اومده بود که من بهشخصه هیچ کس دیگه ای رو نمیتونستم به جاش توی این نقش تصور کنم.من اوایل خیلی از دختره خوشم نمیومد ولی بعدچند قسمت حسابی عاشق شخصیتش شدم وبدون اغراق میگم که این اولین سریالی توی عمرم بود که بیشتر از بازیگرمردش به خاطر بازیگرو شخصیت زن داستان میدیدمش.دختره خیلی خوب تونسته بود نقش یه دختر باهوش وجنگجو وفوقالعاده قوی رو بازی کنه که به کسی متکی نیست ومیتونه روی پای خودش وایسه واز خانوادش وکسایی که دوسشون دارهمحافظت کنه.شخصیت دختر سریال شفته ورو اعصاب وخنگ نبود وفرق لطف وبخشش ومهربونی رو با حماقت خیلیخوب میدونست.خوب میدونست که کجا باید ببخشه وکجا باید سفت ومحکم وایسه ویه درس حسابی به طرفش بده.رشدوپیشرفت دختره در طول سریال به خوبی نشون داده شده بود ویه شبه از این رو به اون رو نشد. عاشقانه سریال انچنان قوی واتشین نبود اما به جرئت میگم که توی لحظه به لحظه سریال میتونستی یه عشق واقعی وقشنگوحس کنی.عشقی که خیلی اروم به وجود اومد ویواش یواش پا گرفت و رشد کرد.یه عشق خالص و دوست داشتنی که من بهشخصه ترجیحش میدم به هر چی عشق بی خود وبچه گانه اس.سریال اصلا لوس نبود وشخصیت های سریال 24ساعتهاویزون هم نبودن واینجوری نبود که تا به هم میرسن همه چی رو فراموش کنن وچپ و راست جملات عاشقانه و ماچوموچ نثار هم کنن.نه بر عکس اونقدر مشکلات وموانع واز همه مهمتر سوتفاهمات مختلف و چیزای مهمتر داشتن که وقتیبه هم میرسیدن وقتی واسه عشق بازی ولوس بازی واینجور چیزا براشون نمیموند و بیشتر از این که جملات عاشقانه به همبگن مدام به همدیگه میپریدن واین سکانسا حتی اغلب اوقات طنز خیلی قشنگی هم داشت.اما تک تک لحظه هایی که کنارهم بودن میشد یه عشق پر از درد ورنجو توی چهره هر دوشون به وضوح دید وحس کرد و این عاشقانه داستانو خیییلیقشنگ کرده بود.اونا به خاطر یه سری برداشت اشتباه اونقدر ازهم دور شده بودن که حتی دیگه راهشون هم از هم جدا شدهبود و تبدیل به دشمن همدیگه شده بودن. هیچ راهی برای برگشتشون پیش همدیگه وجود نداشت اما با همه ی اینا هنوزهمعاشق هم بودن و پسره مدام از دختری که دشمنش بود اشکارا وپنهانی محافظت میکرد.چو چیائو هم عاشق یوون یو بوداما همونطور که قبلا گفتم اونقدر بینشون فاصله افتاده بود و موانع سر راهشون سخت بود که چوچیائو حتی جرئت قبولکردن اینکه عاشق یوون یو هست رو نداشت و مدام میخواست این حسو توی وجود خودش بکشه اما یوون یو اولین حسیبود که چوچیائو توی زندگیش تجربه کرده بود وبه این راحتیا از بین نمیرفت.چوچیائو یه زمانی اونقدر عاشق یوون یو بودکه به خاطرش حاضر بود قید همه ی وعده ووعید های قشنگ ورنگارنگ یوان شونو بزنه و تا اخر عمرش به عنوان بردهیوون یو زندگی کنه ویه زندگی اروم کنارش داشته باشه.مگه همچین حسی به این اسونیا از بینمیرفت؟ بعضی ها از روند عاشقانه داستان ناراضی بودن و میگفتن اعصاب ادمو بهم میریزه اما من واقعا عاشقانه سریالو خیلیدوس داشتم.میدونم که خیلی هاتون ژنرال ومن رو دیدین و ممکنه به نظرتون عاشقانش خیلی قشنگ بوده باشه اما من بهجرئت میگم که عاشقانه گماشتگان حد اقل برای من یه نفر هزار برابر زیباتر و دلنشین تر از عاشقانه ژنرال بود.تویژنرال از یه جایی به بعد پینگ تینگ وچو بی جی مدام ور دل هم بودن و هی دل وقلوه میدادن ومیگرفتن که این قضیهگاهی وقتا واقعا حوصله منو سر میبرد اما این سریال کاملاااا فرق داره.به قول مریم جون روم به دیفال روم به دیفال 58قسمت سریال دیدم سر هم رفته از اول تا اخرش یه دونه بغل ویه دونه کیس خشک وخالی بیشتر نداشت ولی اخ که چقدهمون یه دونه چسبید به من. شخصیت مرد سریال اوایل خیلی خشک وسرده وممکنه زیاد ازش خوشتون نیاد و حس کنین خیلی رواعصابه اما به مرورخیلی خیلی بهتر میشه پس باید صبر کرد. این سریال با اینکه عاشقانه داغ نداشت اما باقی موضوعاتش اونقدر جذاب بودن که شمارو لحظه به لحظه وتا دقیقه اخرسریال دنبال خودشون میکشیدن.برای مثال این سریال پر از حس وفاداری و عشق وپشیمونی و سر افکندگی سربازایی بودکه نا خواسته باعث شده بودن وطنشون ومردمشون به تاراج برن و حالا مجبور بودن توی اردوگاه دشمن خدمت کنن وهرروز بیشتر از روز قبل از خودشون بدشون میومد ودلشون میخواست زنده نباشن اما از طرفی دلشون برای وطنشونوخانواده هاشون تنگ شده بود و قلبشون برای وطنشون وخونشون میتپید اما اونقدر خجالت زده وسر افکنده بودن که حدنداشت. اونا ارتش شیولی بودن که نا خواسته و به خاطر فریبی که خورده بودن باعث شکست ینبی وقتل عام مردمش شدهبودن.ادمایی که از طرف خانواده هاشون طرد شده بودن ومجبور بودن با خواری وخفت توی اردوگاه دشمت خدمت کنن وهمه جور نیش وکنایه وازار واذیتی رو از هر کسی به جون بخرن اما با همه ی اینا نمیخواستن بمیرن نه به خاطر این کهطمع زندگی کردن داشتن بلکه به خاطر اینکه منتظر فرصتی بودن تا بتونن گذشته واشتباه نا خواستشونو جبران کنن وعزتوابروی از دست رفتشونو دوباره پس بگیرن وانگ خیانت کار بودن از روی خودشون وخانواده هاشون برداشته بشه .ادمایی که هیچ کس دیگه بهشون اعتماد نداشت و حاضر نبود بهشون یه فرصت دوباره بده به جز چوچیائو که تصمیمگرفت با تمام وجودش به این ادما اعتماد کنه و یه فرصت دوباره بهشون بده واونارو با افتخار وعزت به خونه هاشونبرگردونه و چقد قشنگ بود حس وفاداری واعتماد بین این دختر وسربازای ارتش شیولی و چقدر قشنگ بود تلاشی که اینسربازا برای برگشتن به خونه هاشون میکردن و کنار چوچیائو برای نجات جون همدیگه ومردمشون میجنگیدن و احترامیکه این سربازا برای این دختر به عنوان ژنرال و ناجیشون قائل بودن.من خودم هیچ وقت فکرشو هم نمیکردم از همچینموضوع وداستانی خوشم بیاد اما در عین ناباوری این سریال انقدر قشنگ روی این موضوعات کار کرده بود که من عجیبعاشق این قسمتای سریال شدم ودوسشون داشتم. این سریال خیلی قشنگ فرق بین عشق واقعی وعشق ظاهری وخودخواهانه رو نشون داده بود.یوان شونی که ادعا میکردعاشق دختره است اما در ازای هر کاری که برای چو چیائو میکرد انتظار داشت که یه روزی با ازدواج کردن باهاشبراش جبران کنه و بعد از اینکه یوان شون به ینبی برگشت وبه قدرت رسید یواش یواش به دختره شک کرد،براش جاسوسگذاشت،قدرت نظامیشو ازش گرفت و همرزماش که همون ارتش شیولی بودن رو کشت.یوان شون ادعا میکرد عاشق چوچیائوئه اما از این میترسید که که اون تهدیدی برای قدرتش بشه.از این که ارتش شیولی تا این حد به چوچیائو ایمان داشتنوبهش احترام میزاشتن میترسید و احساس خطر میکرد وبد تر از اون نمیتونست با این واقعیت که چوچیائو عاشق اوننیست وکس دیگه ای رو دوست داره کنار بیاد وحتی تا پای کشتن عشق چو چیائو که یه زمانی صمیمی ترین دوستخودش هم بود و توی حساس ترین وبدترین لحظه ها جون یوان شونو نجات داده بود و ازش محافظت کرده بود پیش رفتو لحظه ای به این فکر نکرد که با این کارش چه صدمه ی بزرگی میتونه به چو چیائو بزنه. اما طرف دیگه ی ماجرا یوون یو بود که یه زمانی عشق اول چو چیائو بود اما توی یه لحظه وبه خاطر یه برداشت اشتباهواسه چوچیائو تبدیل شد به بزرگترین دشمنش و اون فکر میکرد که یوون یو قاتل برادرشه وبدتر از اون چیزی که بندعشق چوچیائو به یوون یو رو پاره کرد این بود که فکر میکرد یوون یو به اون فقط به چشم یه جاسوس قربانی نگاه میکنهوهیچ ارزشی براش قائل نیست و از اون شب بود که عشق چوچیائو به یوون یو به نفرت تبدیل شد و داستان پر فراز ونشییبشون شروع شد و چوچیائو بارها با کاراش مستقیم و غیر مستقیم به یوون یو صدمه زد اما یوون یو تا اخرش عاشقاین دختر بودو هر وقت به کمک احتیاج داشت کنارش بود و بهش کمک کرد و به دادش رسید بدون اینکه حتی کوچکترینچشم داشتی داشته باشه.همیشه وبدون کوتاهی به چوچیائو کمک کرد حتی اگه به ضرر خودش و خاندانش تموم میشدومنافعشو به خطر مینداخت.و نمیذاشت که چو چیائو بفهمه که اون داره بهش کمک میکنه.حتی زمانی که میدونستچوچیائو کنار یوان شونه وزمانی که همه بهش میگفتن بیخود خودشو برای زنی که متعلق به یوان شونه به دردسر نندازهاون میگفت همین که میتونه از دور تماشاش کنه براش کافیه ومهم نیست که چوچیائو اونو دوست نداشته باشه مهم اینه کهسالم باشه.کلا دلم خیلی به حال یوون یو میسوخت.واسه همینه که میگم عاشق عاشقانه ی این سریالم. چو چیائو دختر باهوشی بود واز همون اولشم تکلیفش با خودش مشخص بود ومیدونست که عاشق یوان شون نیست و تنهاحسی که به یوان شون داشت حس همدردی بود و این که حس میکرد یوان شون هم از جهاتی مثل خودشه.اما با این وجودوبا وجود اینکه همیشه باهوش بود راجب عشقش خیلی دیر جنبید ودیر به خودش اومد و وقتی هم به خودش اومد دیگهحسابی دیر شده بود.من هنوز اون سکانس روی دریاچه یخ جلوی چشممه وای که چقد دردناک بود اون سکانس. این سریال داستان وفاداری بود وخیانت، داستان قدرت طلبی وطمع ادما بود،داستان تنفر وانتقام بود،داستان بلایی که نفرتوانتقام جویی میتونه به سرادم بیاره،داستان اعتماد وبی وفایی،داستان اشتباه وتاوان ودر نهایت داستان عشق وحسرت ازدست دادنش بود.عشقی که به سختی به دست اومد و با اشتباه وسوتفاهم و کوتاهی خیلی راحت از دست رفت.عشقی کهچوچیائو فکر میکرد حالا حالا ها دارتش وهر بار بهش بی توجهی کرداما تو یه چشم به هم زدن وقتی به خودش اومدفهمید که خیلی در حق عشق واحساسش سهل انگاری کرده و اون موقع بود که فهمید هیچی به اندازه همون عشق براشمهم نبوده وحاضر بود جونشو بده واز تمام رویاها و ارمان هاش بگذره تا باکسی که دوسش داره باشه اما دیگه خیلی دیرشده بود واین به ادم یاداوری میکنه که ادمایی که دوسشون داریم تا ابد کنار ما نیستن.اما چوچیائو با تمام هوش و ذکاوتوقدرتش خیلی دیر اینو فهمید وبهای سنگینی هم بابتش پرداخت. چو چیائو دختر مغروری بود که اعتماد به نفس زیادی داشت وفکر میکرد هر کاری که میکنه درسته ومیتونه همه رونجات بده اما اون سکانسی که سعی داشت به زور یوون یو رو بلند کنه و مدام گریه و زاری میکرد وهیچ کاری از دستشبر نمیومد واقعا تاثیر گذار بود ودردناک.من که هنوز دلم حسابی داغه سر قسمت اخر این سریال انقدر غم انگیز بود کهحتی گریه هم نمیتونستم بکنم وفقط بغض داشت خفم میکرد. واما این سریال یه شخصیت دیگه هم داشت که به شددددت روی من تاثیر گذاشت و من به عنوان یه دختر به شدت باهاشهمدردی میکردم. من این شخصیت رو دوست داشتم ودلم خیلی به حالش میسوخت و در عین حال تنها شخصیتی بود کهدرطول سریال چند بار اشک منو در اورد و به نظرم ترحم برانگیز ترین شخصیت این سریال بود.این ادم همون شاهزادهخانم ایالت وی چونار بود.من اوایل داستان خیلی به این دختر سرخوش وسر به هوا توجهی نمیکردم وحتی ممنکنه اوایلداستان به نظرتون کمی به درد نخور ولوس بیاد.اما هرچی داستان جلوتر رفت این دختر هم پخته تر وبزرگتر شد و فاجعهزمانی رخ داد که این دختر دوست داشتنی ومعصوم وبی گناه یک شبه و به خاطر خودخواهی پدر وعشقش تبدیل به یههیولا شد.دختری که از اوج معصومیت وبی گناهی به اوج بی رحمی وسنگدلی رسید تا حدی که اقدام به قتل پدر خودشکرد.دختری که به گفته ی خودش نه قدرت میخواست ونه ثروت بلکه در تمام عمرش تنها خواسته وتنها ارزوش این بود کهباکسی که دوسش داره زندگی کنه و یه زندگی اروم ومعمولی رو با عشقش داشته باشه اما امان از روزی که با تنها امیدوارزوی ادم بازی کنن،امان از روزی که از معصومیت وسادگیت سواستفاده کنن اونم ادمایی که بیشتر از همه تویزندگیت بهشون اعتماد داری ودوسشون داری،امان از روزی که پدری دخترشو طعمه کنه دختری که تمام زندگیشو بهپشت گرمی پدرش گذرونده وبیشتر از چشماش به پدرش اعتماد داره.یا کسی که عاشقشی و تمام رویا ودنیاته بهت پشت کنهو بهت یه نیم نگاهم نندازه.اما این دختر بازم کوتاه نیومد و با حماقت وسادگی به دنبال عشقش راه افتاد تا کنارشباشه.عشقی که دشمن اونو خانوادش بود اما این دختر دنیاش اونقدر پاک ومعصوم بود که نمیتونست این چیزارو باور کنهوباهاشون کنار بیاد.اما طوفان زندگی این دختر وقتی اتفاق افتاد که توسط سربازای یوان شون کسی که عاشقش بود بهشتجاوز شد وامان از روزی که یه دختر له بشه،لگدمال بشه وحرمتش شکسته بشه وباعث همه اینا پدری باشه که عمری تنهاتکیه گاهت بوده.این واقعا بدترین اتفاقیه که توی زندگی یه دختر میتونه بیفته. توی همون شب بود که اون دختر پاک ومعصوم که سقف ارزوهاش فقط وفقط یوان شون بود وبس نابود شد ومرد وجاشویه ادم پر از نفرت وانتقام وکینه گرفت.ادمی که دیگه نه منطقی داشت ونه عقلی وفقط به انتقام گرفتن از یه ادم اشتباهی وپدرش فکر میکرد.)البته اینو بگم که توی قضیه تجاوز به چونار یوان شون واقعا بی تقصیر بود.(من به شکل عجیبی با ایندختر همدردی میکردم چون هر بلایی که فکرشو بکنین سر این دختر اومد که هر کدومش میتونست از ادم یه هیولا بسازهو زندگی ادمو به کل نابود کنه. نکات مثبت سریال:همه ی این چیزایی که تا حالا گفتم جزو نقاط مثبت سریال برای من بودن به خصوص اینکه اصلاسریال لوس و بچه گانه ای نبود ویه عاشقانه پاک وخیلی قشنگ داشت.واینکه به یه موضوع جدید وجالب پرداخته بود. نکات منفی سریال:این همه تعریف کردم حالا بزارید یکم هم انتقاد کنم. مورداول:یکی از مواردی که جزو نکات منفی سریال بود این بود که بازی بعضی بازیگرا اوایل سریال خیلی مصنوعیوخشک بود اما رفته رفته بهتر شد. مورد دوم: توی بعضی از سکانس های سریال جلوه های ویژه یه مقدار ضعیف ومصنوعی بودن که این قضیه کاملا بهچشم میومد البته این سکانسا اصلا زیاد نبود وتعدادشون کم بود خوشبختانه. مورد سوم: اینی که میخوام بگم از نظر خودم نکته منفی نیست اما توی کامنتا دیدم که بعضی هارو اذیت کرده پسمیگمش.توی این سریال صحنه های خونریزی وتجاوز یه مقدار زیاد بودن البته صحنه های تجاوز رو نشون نمیدادن ولیخب کمی دردناک بود این سکانسا)البته من خودم اینو دوس داشتم با وجود اینکه دردناک بود ولی واقعیت هارو بدون هیچپرده وسانسوری نشون میداد.( مورد چهارم: نکته ی اخر اینکه همونطور که قبلا هم گفتم سریال تا قسمت 18 یه مقدار کند وکسل کننده جلو میره و ممکنهبعضی هارو دلزده کنه اما بازم بگم از قسمت19 به بعد حسابی اوج میگیره وعالی میشه.)فکر کنم انقد اینو گفتم که دیگهالانه که خفم کنین خخخخ سکانس برتر سریال:اون جایی که یوان شون بعد از فرار از چانگ ان ارتش شیولی رو پشت دروازه ها وداخل شهر چانگان رها میکنه تا قربانیش بشن وبراش وقت بخرن تا فرار کنه وازاونطرف دروازه ی چانگ ان رو میبنده که ارتش شیولینتونه بیاد بیرون اما چوچیائو توی اخرین لحظات سر میرسه ودروازه رو باز میکنه و درست زمانی که پرچم ارتش شیولیداشت به زمین می افتاد اونو بلند میکنه وبا اسبش میتازه و پرچمو روی زمین میکوبه وبا صدای بلند فریاد میزنه من شمارو میبرم خونه.وای که من عاشق اون سکانسم اصلا شکوه وابهت خاصی داشت اون سکانس به خصوص چهره یسربازای ناامید ارتش شیولی که بعد از دیدن چوچیائو انگار که جون دوباره گرفته باشن ولبخند امیدواری روی چهرشونمیشیینه. دیالوگ برتر:قسمت اخر وقتی چوچیائو ویوون یو از معبد میان بیرون یوون یوبه چو چیائو میگه:همینطوری میپرسم اگهما تو میدون جنگ همو دیدیم اونوقت تو سرمنومیزنی؟ چوچیائو:من هرگز تو رو نمیکشم اما همه ی سعیمو میکنم که شکستت بدم. یوون یو:پس که اینطور ولی من همینم نمیتونم. چو چیائو:این دنیا مثل بوته بزرگی از خار میمونه ادم اگه قلب نداشته باشه کار احمقانه ای هم نمیکنه برای همینم قلبنداشتن ضرری نداره ولی اگه قلب داشته باشی حتما کار احمقانه میکنی.جسمی وروحی زخمی میشی وهمیشه تو عذابی. یوون یو:ولی وقتی قلب نداشته باشی دردناک نیست؟ من خیلی وقته خارا همه جام فرو رفتن. به هر حال من از طرف خودم این سریال فوق العاده زیبارو به هر کسی که این جور ژانرارو دوست داره شدیدا توصیهمیکنم مطمئن باشین پشیمون نمیشین از دیدنش. در ضمن باید بهتون بگم این چیزی که من نوشتم در واقع یه کامنت بود اما دیدم خیلی طولانی شد گفتم بهتره به عنوان یهدی کد واسه مریم جون بفرستمش.وگرنه من اصلا نقد نویس حرفه ای نیستم وادعایی هم ندارم پس کم وکاستی هاشو بهبزرگی خودتون ببخشین دیگه وببخشین که خیلی طولانی شد.لطفا نظر یادتون نره چون من واقعا به تجربیات شما دوستایگلم نیاز دارم. تعداد بازدید از این مطلب: 918
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای آمار وب سایت:
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |